ولي سري - سر راهت- به اين دچار بزن...دمي -چو باران- بنشين، دم از بهار بزنبيا و حوصله كن دست بر دلم بگذاردوباره زخمه بر اين تار بيقرار بزنمدام، اين پا آن پا كن و بگو دير استشبيه عقربهها حرف نيشدار بزن!«بهار ميگذرد بيصدا... بهار منم!...»به عطر خويش در اين كوچه باز جار بزنبدون پلك زدن سالهاست منتظرندسري به ثانيههاي سر قرار بزنمحمد مهدی سیار برچسبها: اشعار متفرقه بخوانید, ...ادامه مطلب
نسیمی بافه های گیسوانم را رها کرده خدا با بی قراری سرنوشتم را بنا کرده همیشه معتقد بودم که عشق افسانه ای واهی است ولی انگار حالا در دلم آتش به پا کرده پشیمان است هرکس عشق را پنهان نگه دارد پشیمان ت, ...ادامه مطلب
قرار بود غمم را به عشق چاره کنی نه این که این دل خون را هزار پاره کنی روا نبود که من در میانه خاک شوم کنار گود تو بنشینی و نظاره کنی دلم کنار نمیآید این جدایی را نمیشود به همین راحتی کناره کنی قرار بود که حافظ به خنده باز شود نه این که اشک بریزی و استخاره کنی مباد خرمن مویت ز اشک خیس شود مباد دامن شب را پُر از ستاره کنی "رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند" نشد که فال بگیری و زود پاره کنی برچسبها: بهمن صباغ زاده,قرار,بود,غمم,عشق,چاره,کنی ...ادامه مطلب
ﻋﺎﺷﻘﻢ …… ﺍﻫﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﮐـﻨﺎﺭﯼ، که ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺵ ﭘﺎﯼ به ﻗﻠﺐ ﻣﻦِ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻧﻬﺎﺩﯼ…… ﺗﻮ ﮐﺠــــــــــــــــــــــــــــﺍ؟ ﮐﻮﭼﻪ ﮐﺠـــــــــــــــــــــــﺎ!؟ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﺑﺎﺯ ﮐﺠــــــــــــﺎ!!؟ ﻣﻦ ﮐﺠــــــــــــــــــــــــــﺎ؟ ﻋﺸﻖ ﮐﺠــــــــــــــــــــــﺎ!؟ ﻃﺎﻗﺖِ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺠــــــــــــــﺎ!!؟ ﺗﻮ به ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﻧﮕﺎﻫــــــﯽ ، ﻣﻦِ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ به ﺁﻫــــــــــﯽ، ﺑﻨﺸﺴﺘﯿﻢ: ﺗﻮ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻭ ، ﻣﻦِ ﺧﺴﺘﻪ " به ﭼﺎﻫـــــــــﯽ…… ﮔُﻨــــــــــــﻩ ﺍﺯ ﮐﯿﺴﺖ؟!!!؟ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﺑــــــــــــــﺍﺯ؟! اﺯ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺁﻏـــــــــــــﺍﺯ؟!!,عاشقم من,عاشقم من عاشقی بی قرارم,عاشقم ...ادامه مطلب