و عشق آمد و با شوق انتخابم کرد مرا که شهر کر و کورها جوابم کرد و عشق چشم مرا بست و مشت من وا شد و عشق بود که وابسته ی نقابم کرد مرا به جنگلی از وهم و نور و رؤیا برد میان کلبه ، کمی ورد خواند و خوابم کرد و عشق هیأت دوشیزه ای اصیل گرفت سپس به لهجه ی فیروزه ای خطابم کرد کنار شهوت شومینه سفره ای گسترد نشست پیشم و شرمنده ی شرابم کرد دو تکه یخ ته هر استکان می انداخت و عشق بر لبم آتش نهاد و آبم کرد گرفت دست مرا در سماع بی خویشی و چند سال گرفتار پیچ و تابم کرد و عشق دختری از جنس شور بود و شراب خمار بودم و با بوسه ای خرابم کرد برچسبها: علیرضا بدیع,انتخابم ...ادامه مطلب