کسی که چشم تو را اینهمه سیاه کشید کسی که طرح مرا باب ذوق تو نزد وتو را به ذوق من اینگونه دلبخواه کشیدبه شاهکار خودش بر تو ! آنقدر زل زدکه نقش آینه ها را به اشتباه کشیدبه رنگ گندمی ات طعم سیب را بخشیدو بعد پای مرا هم به این گناه کشیدفقط نگاه کن و شعرهای تازه بخواهکه هر چه شعر کشید ، از همین نگاه کشیدغزال کوه نشینم ، به خود نناز که گاهگناه ریزش کوهی به پای کاه کشیدمن آن پلنگ جسورم که خرق عادت داشتو نقشه های تصاحب برای ماه کشیدتو را رقم زد و لبخند زد به خلقت خویشمرا کشید و برای همیشه آه کشیدو راز پاکی هر عشق پیش فاصله هاستبه این دلیل میان من و تو راه کشیدبرچسبها: وحید پورداد بخوانید, ...ادامه مطلب
من گفته بودم عاشقم، اما فراموشش کن ای دوست!از عشق اگر یک شعله در من مانده خاموشش کن ای دوستنشنیده گیر آری اگر از عشق، حرفی با تو گفتممُرد آن عروس آرزوها پنبه در گوشش کن ای دوستمن تا سراب عاشقی صد بار , ...ادامه مطلب