هوای تو

متن مرتبط با «دل تکونی عید» در سایت هوای تو نوشته شده است

آمد و با خودش دلم را برد

  • زیرِ گوش دلم هزاران بار، خواندم از عشق بر حذر باشدخیره ‎سر یک‎نفس مرا نشنید، حال بگذار خون‌جگر باشداین لجوج، این صمیمی، این ساده، خون نمی‌شد اگر، نمی‌فهمیدزود جا باز می‌کند در دل، عشق هر قدر مختصر باشدمن و دل هر چه نابلد بودیم، عشق در کارِ خویش وارد بودمن و دل را نخوانده از بر داشت، تا نگاهش به دور و بر باشدآمد و با خودش دلم را برد، در دل کوچه‌های حیرانیمانده‌ام با خودم: چرا آمد او که می‌خواست ره‌گذر باشد؟با بهار آمدی به دیدارم، با بهار از کنارِ من رفتیگل من! فرصت تماشایت کاش می‌شد که بیش‌تر باشدقول دادی که سال آینده با بهاری دوباره، برگردیسال آینده ما اگر باشیم، سال آینده‌ای اگر باشدسفرت خوش گل همیشه بهار! با تو بودن معاصرِ من نیستاین خزانی، سرشتش این گونه‎ست: بی تو بایست در سفر باشدشُکر او که همیشه در همه حال جای شکر عنایتش باقی‌ستعین شُکرست این‌که ابر بهار چشم‌هایش همیشه تر باشدما که در کنج غربتی ابری هی خبرهای داغ می‌شنویمروزیِ صبحِ آسمانِ شما قاصدک‌های خوش‌خبر باشدکلمات مرا نمی‌شنوی؟ دوست داری که بی‌صدا باشم؟با تو بی‌واژه حرف خواهم زد، باز گوشَت به من اگر باشدتو زبان سکوت را بلدی، بلدی بشنوی سکوت مرامن سکوتم، تو بشنو و بگذار گوش اهل زمانه کر باشدمبین اردستانیبرچسب‌ها: اشعار متفرقه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دلم اهل خراسان بود و چشمم رومی عاشق

  • شبی در هیات شاد آمدی ، غمگین مرا خواندیسبک بر شانه ی باد آمدی ، سنگین مرا خواندیدلم اهل خراسان بود و چشمم رومی عاشقتو از آن سوی دیوار بلند چین مرا خواندیدلم دی بود و روحم بهمنی تنها ، تنم اسفندتو از ب, ...ادامه مطلب

  • دل تو ، دل سپردن را نفهمید

  • دل تو ، دل سپردن را نفهمیدبه جانها حال مردن را نفهمید  دل تو بر دلم خنجر که می زد_عذاب غصه خوردن را نفهمید  اسماعیل جلیلی « غافل »  , ...ادامه مطلب

  • فریاد دل

  • در همهمه ی بی کسی و عاشقی دل فریاد دلم ، از غم تو ، تا به خدا رفت  هر چیز که آمد به سرم در گذر عمراز غافلی و کار دل سر به هوا رفت  اسماعیل جلیلی (غافل), ...ادامه مطلب

  • خورشید صبح عید

  • نوروز شد، غلتید روی سفره‌ام سیبتعیدی بده ‌ای برکت یک سال در جیبت!تو: نسخه‌ای کمیاب با خطّ خود حافظکردند با خورشید صبح عید، تذهیبتخورشید فروردین نه! مستِ استکانی ازجوشانده‌ی بابونه، لیمو، سنبل الطیبتکج کرده بودی راه و بی یک بوسه می‌رفتیلب هـــای لجبــازم ولــی کردند ترغیبت...روز ازل یک آن ملائک ذوقشان گل کردکــردند با شــهد و گلاب ناب ترکیبتگفتی :" بیا و کفترک! بر بام من بنشین"پرواز را برد از سرم آن کاف ِ تحبیبت برچسب‌ها: آرش شفاعی, ...ادامه مطلب

  • حراج کرده دلم عشق را بیا بردار

  •   دوباره چای ،غزل،غصه،میخوری چیزی؟به طعنه نیست نه حتی تمسخری،چیزی بنوش نوش دلت شعر خیس چشمم وبازبریز زهر، یکی جام سرپُری ،چیزیچه بیهوا شدم آماج تیر چشمانتهمیشه قبل ملامت ،تذکّری ،چیزیدوباره شیشه ى بغض مرا غروردلتمجاب کرد ،به سنگی به آجری چیزی برای تنگ بلوری که بد ترک خورده نیاز نیست شکستن ،"تلنگری" چیزیچقدرحرف به چشمت رسید و نشنیدمبرای دلخوشی من تظاهری ،چیزی گذشته ام زجنون بسکه خواندی ام مجنونکم است جان من القاب درخوری،چیزیحراج کرده دلم عشق را بیا برداربجاش کینه بیاور، تنفری، چیزیبیا تمام کن اصلاً ببر تمام مرانیاز نیست سپاسی ،تشکری ،چیزیدوباره چای که یخ کرده پا به پای غزل دوباره غصه دوباره ،نمیخوری چیزی؟  برچسب‌ها: اشعار متفرقه, ...ادامه مطلب

  • خوب است بعد از این به دلت اقتدا کنی

  •   خوب است بعد از این به دلت اقتدا کنی حیف است اگر به بوسه فقط اکتفا کنی   از من نترس کفتر جلدم نمی روم ترس من از شماست مبادا خطا کنی   مدیون قلب عاشق من تا قیامتی جز من اگر به عشق کسی اعتنا کنی   چیزی شبیه حالت اسم تو در من است در کوه اگر که نام خودت راصدا کنی   از شوق دیدن تو رسیده ست جان به لب از دست میروم نکند پا به پا کنی برچسب‌ها: مرتضی قلی زاده بابک, ...ادامه مطلب

  • دلم گرفته و از انتظار می ترسم

  •   دلم گرفته و از انتظار می ترسم من از شب و از گریه های زار می ترسم   دوباره چشمک باران دوباره خنده اشک ولی دوباره هنو, ...ادامه مطلب

  • کاش دور و بر ما این همه دل‌بند نبود

  •   کاش دور و بر ما این همه دل‌بند نبودو دلم پیش کسی غیر خداوند نبود   آتشی بودی و هر وقت تو را می‌دیدم مثل اسپند، دلم جای خودش بند نبود   مثل یک غنچه که از چیده شدن می‌ترسید خیره بودم به تو و جرأت لبخند نبود   هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم کم نشد, ...ادامه مطلب

  • وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست

  • وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست ناگهان- دریا! - تو را دیدم حواسم پرت شد کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست در دلم فریاد زد فرهـــاد و کوهستان شنید هی صدا در کوه، هی “من عاشقت هستم” شکست بعد ِ تو آیینه های, ...ادامه مطلب

  • ضمیر بعید

  •   کفشهايم کجاست ميخواهم سرشب راهی سفر بشوم مدتی بی بهار طی بکنم ٬ دو سه پاييز دربدر بشوم   خسته ام از تو٬ از خودم٬ از ما ٬ ـ ما ـ ضمير بعيد زندگی ام دو نفر انفجار جمعيت است پس صلاح است يکنفر بشوم   يک نفر در غبار سرگردان٬ یک نفر مثل برگ در توفان می روم گم شوم برای خودم ٬ کم برای تو دردسر بشوم   مطمئنم که بعداز اين توفان مثل آن روزها نخواهم شد گرچه اصلآ دلم نميخواهد که از اين هم شکسته تر بشوم   حرف, ...ادامه مطلب

  • راندند مردم از دل پر کینه، عشق را

  •   در سرزمین من زنی از جنس آه نیست این یک حقیقت است که در برکه ماه نیست   این یک حقیقت است که در هفت شهر عشق دیگر دلی برای سفر ، رو به راه نیست   راندند مردم از دل پر کینه، عشق را گفتند: جای مست در این خانقاه نیست   دنیا بدون عشق چه دنیای مضحکی‌ست شطرنج مسخره‌ ست زمانی که شاه نیست   زن یک پرنده است که در عصر احتمال گاهی میان پنجره‌ها هست و گاه نیست   افسرده می‌شوی اگر ای دوست حس کنی جز میله‌های سرد قفس تکیه گاه نیست   در عشق آن که یکسره دل باخت، برده است در این قمار صحبتی از اشتباه نیست   فردا که گسترند ترازوی داد را، آن‌جا که کوه بیشتر از پرّ کاه نیست،   سودابه روسپید و سیاووش روسفید در رستخیز,راندند,مردم,کینه، ...ادامه مطلب

  • کلاس دلبری

  •   چشــم جـــــادویی و موهای رها از روســـــری روی لب ها رنگ سرخ و شـکل مـوهــــا پـرپـری   مثل شمشیری که با یک ضـربه آدم می کشــد قاتلـــی، آدمکشی ، اما به طــــــرز دیگـــــــری   تو بــدون شــک چنــان خوبی که در یک ثــانـیه آبروی جمــع بت هــــای جهــــــان را می بــری   یـا بـه قـــول شـــــــاعر, ...ادامه مطلب

  • دل

  •   ما با دلمان هنوز مشکل داریم صد سنگ بزرگ در مقابل داریم   معشوق خودش می برد و می دوزد انگار نه انگار که ما دل داریم   برچسب‌ها: جلیل صفربیگی, ...ادامه مطلب

  • دلیل مستی

  •   پلیس ها   تمام جیب هایم را گشتند   کیفم را   ماشینم را   اما دلیلی برای مستی ام   پیدا نکردند   تو   در خیالم بودی   کوروس_احمدی برچسب‌ها: احساسی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها