بي تاب تب شدي، تب و تاب آفريده شد
غرق عرق شدي و گلاب آفريده شد
آتش گرفته بود گل گونه هاي تو
اشكت بر آن چكيد و شراب آفريده شد
هفت آسمان ستاره شمردم ، نيامدي
در شب گريختي و شهاب آفريده شد
آتشفشان عشق تو تا چشم باز كرد
دل ذوب گشت و سنگ مذاب آفريده شد
بيدار بود شوق تماشاي چشم تو
پلكي به هم فشردي و خواب آفريده شد
برچسب : تاب, نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 134