شیشه ی عطریم و در افسوس، بوی رفته را
عشق! برگردان به ما این آب جوی رفته را
یوسفم را گرگ برد و حسرت پیراهنش
پس نخواهد داد"نور چشم" و "سوی رفته" را
منت رسوایی ات را بر سرم نگذار عشق
تا به سر خاکی بریزم، آبروی رفته را
بی حساب امروز دل بازیچه کن اما بدان
میکشد روزی خدا از ماست موی رفته را
هرچه در دنیا دلم پوسید دیگر کافی است!
تا نپوسیدم صدا کن مرده شوی رفته را!
برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 191