تا که از در،درآمدم بی تو
اشک من بر تن خیابان ریخت
بی تو رفتم کمی قدم بزنم
اشک من پا به پای باران ریخت
روز روشن کنار پنجره ها
دفترت را سیاه می کردی
ذوق می کرد آسمان وقتی
تو به باران نگاه می کردی..
تو اگر پیش من نباشی باز
غزلم را خراب خواهم کرد
من برای نوشتن از دریا
روی چشمت حساب خواهم کرد..
من چه کردم خلاف چشمانت
که نگاهم به راه ها مانده
من که یک عمر زندگی کردم
طبق دستور این دو فرمانده ...
برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 189