هرگز ندارم چاره ای الا « خداحافظ »
دیوانه خواهم شد پس از تو با « خداحافظ »
هر ماهی عاشق که موج او را به ساحل برد
می گفت لب بر لب زنان : « دریا خداحافظ »
« زندان » و « زنده » وقتی از یک ریشه می آیند
پس مرگ ! راهی کن مرا تو تا « خداحافظ »
دیوانه ای دیدم که می گفت و به حق می گفت
« امروز یا دیروز یا فردا خداحافظ »
وقتی « رسیدن » نقطه ی آغاز « رفتن » شد
یعنی « سلام » ما برابر با خداحافظ
دیوانه ای هستم که از یک واژه می ترسد
هر چیز می خواهی بگو اما... خداحافظ...
محمدعلی علیزاده
برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 192