خدا به فکر فرو رفت : این پری بشود ؟
و یا برای جهانــــم پیمبــــــری بشود ؟
: کمــی شبیه خودم باشد این ؟ اگر باشد
به شکل خالق خود شاه دلبری بشود
خدا به فکر که : آیا برای من باشد
و یا بیاید و زیبـــــای دیگری بشود ؟
به ذهن داشت که آن را فقط پرنده کند
به آسمـــان بدهد تـــا کبــــوتری بشود
نشست تا که اگر مرد مثل یوسف را . . .
و یا شبیه به مریم، کــــه دختری بشود
ودست برد که از ماه تکه ای . . . نه ! نَکند
اراده کرد کــــه تا مــــاه بهتــــری بشود
نگاه کرد به آهوکه : این دو چشم؟ اگرــ
قشنگتر بکشم چشم محشری بشود
کشید ماهیِ نازی و کرد قهــوه ای اش
که در دو برکه دو چشم شناوری بشود
نخواست ماهی ِ زیبا اسیر تُنگ شود
کشید پلک قشنگی که تا دری بشود
و از عصـــاره ی انگـور ریخت بر لب او
که هی شراب بریزد که ساغری بشود
ولی به آن می خالص لبی اگر برسد
خراب آن شود و بعد کافــــری بشود
روح الله ساریجلو
برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 160