هر قدر نزديك‌ آمدم كمتر مرا ديدي

ساخت وبلاگ

با اين‌كه چون ماري درون آستين بودند

زيباترين شب‌هاي من روي زمين بودند

چشمانت، آن الماس‌هاي قهوه‌اي يك عمر

با چشم‌هاي خواب و بيدارم عجين بودند

هر چند آخر زهر خود را ريختند اما

تا لحظۀ آخر برايم بهترين بودند

هر قدر نزديك‌ آمدم كمتر مرا ديدي

بعداً شنيدم چشم‌هايت دوربين بودند

خواجو تو را هر روز با يك زن تماشا كرد

پل‌ها و زن‌ها بين ما ديوار چين بودند

تا صبح چشمم را به سقف خانه مي‌دوزم

شب‌هاي زيبايي كه مي‌گفتي همين بودند؟


برچسب‌ها: پانته آ صفایی

هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1402 ساعت: 12:35