بوسه ای سرد برای شبمان کافی نیست  

ساخت وبلاگ

زُل بزن خوب به عکسم چه در آن می بینی ؟

من به تصویر در این قاب شباهت دارم ؟

مثل یک مرده ام وُ توی خودم دفن شدم

وَ به این مقبره ی سرد رضایت دارم

سالها دور شدم از وطنِ مشرقی ام

رفته ام سمت غروبی که دلش خونین است...

شده ام خانه به دوش وُ شبم از درد پُر است

گوشه ی کشورِ اوهام اقامت دارم

سعی کن منصرف از ماندن ِ بی عشق شوی

راه پُر کردن این فاصله ها مسدود است

من به افسرگی مزمن وُ داروهایم

بیشتر از تو و بوسیدنت عادت دارم !

از زوایای تعفّن به تنم دست بزن

دستمالی که لبِ تخت زمین افتاده !

حالتِ گُنگ وَ مرموز، درون چشمم

بعد از امشب که به تو قصد ِخیانت دارم

سعی کن قیدِ لب یخ زده ام را بزنی

بوسه ای سرد برای شبمان کافی نیست

با هزاران نفر از جنسِ تو چون خوابیدم

توی نزدیکیِ بی عشق مهارت دارم !

حبس کن ذهن مرا در دل تاریکی ها

مثل زنجیر شو در بی کسی زندانم

علتِ بستن پاهام به دستان خودم

حسّ خوبیست که نسبت به اسارت دارم

لُخت کن شهوت بی رحم خیالاتِ مرا

لُخت شو تا که مرا لای لجن غسل دهی

من همان فاحشه ی کوچکِ قدیسه نمام

که فقط توی غزلهام جسارت دارم


برچسب‌ها: صنم نافع

هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 24 تاريخ : شنبه 28 بهمن 1402 ساعت: 13:43